کویر خصلت راز و آواز شریعتی همه ساله در آخرین روزهای بهاری، نوایی دوباره مییابد و دینداران و دردمندان فراوانی به پاسداشت شخصیت والای او یاد و نامش را گرامی میدارند و بر تداوم راهش تاکید میکنند.
آنچه در ادامه میخوانید بازخوانی برخی دیدگاههای دکتر شریعتی در موضوع تحول در اندیشه دینی است. موضوعی که در فضای کنونی جامعه مذهبی و فرهنگی نیز باید بیش از پیش بدان بیندیشیم و از کجرویها و کژاندیشیها در این عرصه بیمناک باشیم.
تکمیل این موضوع، نگاه نقادانه خوانندگان گرامی را میطلبد.
دین به عنوان نظامنامه زندگی دنیا و ملاک سعادت عقبی، امری است که جامعیت و پویاییاش در گرو تطابق آن با نیاز زمان و مکان است. لازمه انطباق دین بر زمان و مکان و پاسخگویی به پرسشهای دینداران ایجاد یک نهضت احیاگری دینی است، نهضتی که در راه تصحیح فهم دینی گام بردارد.
احیای فکر دینی عبارت است از بازخوانی معارف دینی و پالودن آنها از خرافات و رسوبات ذهنی و در نهایت، تفسیر آموزههای دینی، مطابق با شرایط و مقتضیات زمان و مکان.[1]
یکی از چهرههای نامآشنای این عرصه، دکتر علی شریعتی است. شریعتی برای اینکه دین را در جامهای خواستنی و به کارآمدنی درآورد، به رنسانس مذهبی میاندیشید. البته تنها شریعتی نیست که در راه احیای فکر دینی گام برداشت، بلکه همانگونه که رنسانس در اروپا یکباره پا نگرفت و مقدماتی داشت، رنسانس مذهبی نیز مقدماتی را پیمود.
در قرن پنجم هجری غزالی با کتاب احیاء العلوم این مسئله را به بحث گذاشت. درآن زمان او از غلب? فقه بر علوم دینی گلهمند بود. پس از او فیض کاشانی نیز با همین دغدغه کتاب المحجه البیضاء فی احیاء الاحیاء را نوشت. در دورههای بعد، تفکرات اقبال لاهوری و نگارش کتاب احیای فکر دینی در اسلام راه را روشن کرد و شریعتی راه او را ادامه داد.
یکی از ویژگیهای شریعتی نگاه بروندینی او به دین بود که این شجاعت و جسارت در خور هر کس نیست. بیگمان جسارت در عمل، فرزند بصیرت در نظر است.[2] این شجاعت و جسارت ویژگی هر ایرانی است؛ چراکه ایرانی در درازنای تاریخ نشان داده است که حقیقت اسلام را نه آن چنان که بر او عرضه کردند بلکه آنچنان که آن را پنهان کردند تا تاریخ از یاد ببرد، دریافت.[3]
شجاعت شریعتی سبب شده بود که او نتواند بر مغفرتفروشیها و اندیشهکشیها به نام دین، نفرین و نفرت نفرستد. نه تنها شریعتی که فضای عمومی زمان او و وضعیتی که دین در آن اجتماع داشت این دغدغه را در ذهن همگان افکنده بود.
امروز حتی صاحبان سنتگرای منبر و محراب نیز از اصلاح دین و تغییر روش تبلیغ و انحراف و انحطاط فکر مذهبی و مسخ شدن چهر? اسلام دم میزنند و از اینکه باید با زمان پیش رفت و جوانها را دریافت.[4]
به باور شریعتی، تحول و رنسانس در مذهب کار روشنفکران تصنیفی است، نه روشنفکران ترجمهای. او سردمداران تجدید حیات فکری اسلام را کسانی میداند که فرزند این عصر باشند.[5] شریعتی اصلاح مذهب را هیچگاه به معنی رفورمیسم به کار نمیبرد و با هر گونه روکاری (تحول و تغییر در روبناها) و کلامبازیهای ذهنی برای مدرنیزه کردن مذهب مخالف است و همه چیز را در عرصه اندیشه و عمل مفید میداند.[6]
ادامه دارد ...
پینوشتها
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. نهضت احیای فکر دینی، ص 12
[2]. قصه ارباب معرفت ، ص 360
[3]. ما و اقبال/ مآ 5، ص115
[4]. علی(ع)/ مآ 26، ص 470
[5]. چه باید کرد؟/مآ20، ص358.
[6]. همان، ص471
لیست کل یادداشت های این وبلاگ